هیونجین ساعت 7 صبح دانشگاه استراحت بین کلاسی .

داخل کافه نشسته بودم و خیره به کتابی که در دستم بود و درواقع هیچی ازش نمیفهمیدم ، بودم .‌ . .
فقط میخواستم مشغول به نظر برسم!
حدودا دو ماه بود که اجاره‌ی خونه ام رو نداده بودم و صاحب خونه ام تهدیدم کرده بود که امروز قطعا بیرونم میکنه ،
از طرفی هم واقعا پولی نداشتم و حقوقم رو هم آخر ماه میدادن .
این افکار در مغزم جنجالی به پا کرده بود و ذهنم رو حسابی درگیر کرده بود و حتی تصور اینکه قراره از خونه ام بیرون انداخته بشم هم آزار دهنده بود نمیدونستم از کجا پول جور کنم و داخل مغزم علامت سوال بزرگی به وجود اومده بود ، دستم رو میکشم روی پیشونیم و سرم رو میارم بالا که میبینم یکی از دانشجو هام جلوم نشسته ، یکی از اون دانشجو های کله شق که همه چیز رو به بازی و سخره میگرفت و فکر میکرد با پول میتونه همه چیز رو بخره[که البته درست هم فکر میکرد] .
بزاق دهانم رو قورت میدم و کتاب رو میبندم ، اتفاقی افتاده لی؟!
یه قهوه هل میده جلوم ، پدرم گفته از امروز قراره کلاس داشته باشیم . . . بخاطر نمرات افتضاحم!
- با مدیرت هم هماهنگ کرده . . . اسمش چی بود؟!یادته؟!آها اقای همیلتون!
- فکر کنم غیر مستقیم ، با این منظور که اگر نیای از کارت هم اخراج میشی .
لبخند زوری ای میزنم و یقه‌ی ، یقه اسکی مشکی کامواییمو میکشم ، مشکلی نداره میام فقط ، میتونی برام لوکیشن بفرستی؟!
الان کلاسهات تموم شده؟! اگر میخوای برگردی خونتون میتونیم با هم برگردیم .
دستمو میکشم روی ته ریشهام و وقتی بلند شد به تبعيت ازش بلند میشم ، با حالت پرسش مانند میگه : ماشین نداری نه؟! میتونیم با ماشین من بریم .
بی حرف دنبالش راه میوفتم و فقط به تکان دادن سرم بسنده میکنم .
همراه هم میریم داخل پارکینگ و سوار ماشینش میشیم و میریم سمت خونشون ، ماشینش یه جیپ رانگلر سرمه ای رنگ بود!
دست فرمونش هم بد نبود ، در حد سنش هرچند که من با این سن حتی یه ماشین هم نداشتم ،
البته قبلا داشتم و بعد از مرگ خانواده ام فروختمش و هزینه کفن و دفنشون رو پرداخت کردم .
مدام خیره بودم به بیرون و کیفم توی بغلم بود به طور ناگهانی و غیر منتظره ای کیفم رو از دستم میکشی و پرتاب میکنی روی صندلی عقب ، سر صحبت رو باز میکنی : از خودت بگو .
لایک؟!

#Stanley_Kubrick #Hyonjin #bngchan #Chagbin #minhoo #han #IN #Sungmin #failx #بی_تی_اس #کیپاپ #جیهوپ #تهیونگ #بلک_پینک #جین #کلیپ #جیمین #ویسگون #هوبی #ارمی #استی #اسمر_فود #کیدراما #هیونجین #هان #فلیکس #بنگ_چان #پارک_مین_یانگ #کیم #کیم_سو_هیون #هان #هان_جیسونگ #هوانگ_هیونجین #یانگ_جونگین #چانگبین#کیوت #کیوت #لیکس #لینو #جونگکوک #جنی #لیسا #سونگهون #کای #جین #شوگا #فیکشن #فن_فیک #رمان #وونیونگ #مین_یونگی #تهگی #تهکوک #کیوت #سئو_چانگبین #کیم_تهیونگ #کیپاپ #جیسو #تهجین #نامجون
دیدگاه ها (۰)

سناریو . . .

- شروعی برای بار سوم -

Part ¹²⁶ا.ت ویو:بعد از ¹⁷ ساعت پرواز طولانی بلاخره به آلمان ...

دوپارتی تهیونگ part1موقعیت:روز تولد ات تهیونگ:ات لباساتو بپو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط